(بسم الله الرحمن الرحیم)

وَالعَصرِ  (۱)
اِنَّ لاِنسانَ لَفِی خُسر  (
۲)
اِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ  (
۳)

معنی‌‌:

به نام خدای رحمان و رحیم.
 قسم به عصر  (
۱).
که قطعا انسان  در خسران است  (
۲).
به جز کسانی که ایمان آوردند و کارهای خوب انجام دادند و توصیه به حق و صبر کردند  (
۳).

_____________________________________________________________________________________________________

1-عصر در معنای لغوی یعنی حاصل شدن چیزی از فشردگی و فشار آوردن به چیزی (عصاره) یا چکیده ای از فشردن چیزی

2-این فشردگی برای همه انسان ها است و ما شکی به آن نداریم چون در آیه ی 2 خدا هم (ان) را آورده و هم قبل از انسان (ال)را آورده که هر دو به معنای تاکید است.

3-انسان در فشردگی و سختی می تواند رشد کند پس خدا فشردگی را قرار داده تا رشد که همان رسیدن به خدا است حاصل شود.اگر دقت کنیم ما آب میوه را از تفاله اش بیشتر دوست داریم و آن آب از فشردگی و سختی قرار دادن آن میوه بدست می آید پس امتحانات خداوند متعال برای ساخت و پرورش ماست و برای رشد و تقرب به درگاه الهی است.

4-حالا می شود از این معنی عصر برداشت های مختلفی(مانند ظهور مهدی صاحب زمان(عج)یا زمان ظهور محمد مصطفی(ص))کرد که همه ی این ها را باید با بقیه سوره(آیه 2و3)ارتباط داد.

5-در عربی قسم چیزی بسیار مهم و کلیدی است.در آیتم قسم:

(1)قسم چیزی معلوم و غیر قابل تکذیب و رد کردن است.یعنی کسی نمی تواند آن را رد کند مثلا در سوره ضحی به روز و شب قسم خورده شده  پس کسی نمی تواند روز و شب را رد کند.

(2)در زبان عربی قسم و جواب قسم کاملا با هم ارتباط دارند چه معنایی و یا مفهومی پس حتما عصر به آیه های بعدی ارتباط  دارد.

خسر>ضرر≠نفع<سود

6-ضرر به معنی یه چیزی که داشتیم از دست بدیم اما خسر به معنی فراتر از آن است یه مدلی که هم آن را از دست می دهیم هم خودمان را.مقابل ضرر نفع (سود) قرار دارد بیشتر از آن رسیدن به خدا(لقاح الله یا تقرب به خدا) است که هدف اگر تقرب و لقاح الله قرار گرفته شود ایمان حقیقی حاصل شده و می توان گفت با داشتن تمام آیتم های سوره دیگر ما در خسر نیستیم.

7-هدف چیست؟انسان فقط و فقط برای بندگی کردن خلق شده و خدا ما را جز بندگی کردن نمی پذیرد پس هدف باید تقرب به خدا و بندگی کردن واقعی به او باشد به جز این ایمان حاصل نشده و انسان قطعا در خسر است.

8-در آیتم عمل صالح ما باید حتما ایمان داشته باشیم و باید عمل صالح ما در قالب ایمان باشد اگر اینطور نباشد بی فایده بوده و ما به خاطر خدا آن کار را انجام نداده ایم.

9-عمل صالح کاریست که ما باید فقط و فقط برای رضا و خشنودی رب انجام دهیم و آن را وسیله کنیم تا به خدا نزدیک شده و بندگی حقیقی و واقعی را درک کنیم.

10-به کسی می گوییم در خسر نیست که ایمان او به همراه عمل صالح باشد و عمل صالح او هم بر پایه ی ایمانش باشد و به همراه اینها توصیه به حق و توصیه به صبر نیز داشته باشد که مجموع این آیتم ها می شود الاالذین و کسی این ویژگی ها را دارد که در خسر نباشد.

11-در آیه 3: آمنوا چیزیست کاملا انفرادی یعنی فقط به خودمان مربوط است در  عملواالصالحات باز کاری انفرادی است که ممکن است به عموم مربوط شود ولی باز آن کار به خودمان مربوط است اما در تواصی بالحق و تواصی بالصبر دیگر فقط به ما مربوط نیست به جمع مربوط است و کار ما تاثیر همگانی می گذارد و می توان تواصی را جوری امر به معروف نیز یاد کرد که لازمه ی دینداری است.

12-اگر کسی که خودش کار خوبی را انجام نمی دهد ولی آن را توصیه می کند خود ب خود کار خوبی انجام داده و ممکن است شخص مقابل نیز آن کار را به درجه ی عمل برساند اما باید بدانیم که شخصی که توصیه کرده خود به آن کار ایمان ندارد و شاید برای شخص آن کار محاسبه نشود  چون هنوز برای آن شخص آن کار به درجه ی ایمان و سپس به درجه ی عمل نرسیده است.

13-اندازه ی ایمان هر شخص به اندازه خواسته و همت اوست.مثل داستان حضرت موسی(ع) و آن زن بلند همت که از حضرت خواست که جایگاهش در بهشت به اندازه خود حضرت باشد.پس ایمان آن زن به اندازه ی خواسته ی اوست ولی بالعکس کسی که دین وایمان خود را با مقداری پول عوض می کند ایمان او به اندازه ی همان مقدار پول است نه بیشتر.